> مقالات موضوعی > فرهنگی و مذهبی > موضوعات قابل تامل > نبض زندگی > مشاهده مقاله جهت ارسال به چند نفر، نام و ایمیل گیرندگان با کاما { ، } جدا شوند. نام فرستنده: * ایمیل فرستنده: نام گیرنده(گان): * ایمیل گیرنده(گان): * متن پیام: * کد امنیتی: نبض زندگی؛ پسر کوچولو و پیرمرد پسر کوچولو گفت: «گاهی وقتها قاشق از دستم می افتد.» پیرمرد بیچاره گفت: «از دست من هم می افتد.» عضویت در تیم متفکران در طرح همراه با تیم اعتبار هدیه بگیرید و مشارکت کنید کلیک کنید... در طرح همگام با تیم با اعتبار هدیه، از خدمات ویژه استفاده کنید کلیک کنید... در طرح همیار با تیم در بازارکار حسابداری و مالی بدرخشید کلیک کنید... در طرح همکار با تیم خدمات مالی و حسابداری خود را معرفی کنید کلیک کنید... پسر کوچولو آهسته گفت: « من گاهی شلوارم را خیس می کنم.» پیرمرد خندید و گفت: «من هم همینطور» پسر کوچولو گفت: « من اغلب گریه می کنم» پیرمرد سر تکان داد: «من هم همین طور» پسر کوچولو گفت: « از همه بدتر بزرگترها به من توجهی ندارند.» و گرمای دست چروکیده را احساس کرد: «می فهمم چه می گویی کوچولو، می فهمم.» شل سیلور استاین ثبت نام و عضویت میز کار لینک های مفید خدمات حَسمان ارتقاء سواد مالی در حَسمان خدمات ویژه حسابداران ارتقاء حرفه ای در حَسمان خدمات ویژه مدیران طرح پویش سواد اندوزی مالی دوره های آموزشی lms عضویت ویژه حسمان مشارکت و دعوت از دوستان همیار با تو همیار دانش آموز طرح پویش سواد اندوزی مالی آموزش سواد مالی مقدماتی نبض بازار دیده بان بازار هوای بازار دوره آموزشی بهینه نگر همیار شغلی حسابدار دیکشنری تخصصی حسابداری ثبت رزومه دوره های آموزشی توسعه نگر طرح توانمند سازی ایستگاه خبر حسابداری مدار خبر کار و دانش ثبت آگهی استخدام دوره های آموزشی مدیران همیار دانش آموز طرح پویش سواد اندوزی دوره های آموزشی همراه با تیم همراه با تیم همراه با تیم مقاله های مرتبطنیازی به اثبات نیستپریشانی و سکوتامید و بهارنبض زندگی؛ فهم معنای زندگیروشنایی شهاب امیدواری | 1395/04/05 20:39:47 | 0 0 محبت خرجی ندارد، در حالی که همه چیز را خریداری می کند.((شامفور)) پاسخ دیدگاه کاربران نام: پست الکترونیک: * متن: * کد امنیتی: * دیدگاه کاربران نام: پست الکترونیک: * متن: * کد امنیتی: *