تبلیغ شماره 1
بازگشت به پورتال مرکزی

باید خداحافظی کرد

باید خداحافظی کرد

باید خداحافظی کرد!

از همه آنهایی که دوست داشتنِ بی‌ شائبه را نیاموخته اند.
از همه آنهایی که عشق را حقِ مسلمِ خود می‌‌دانند و حتی ذره‌ای عشق ورزیدن بلد نیستند.
از همه آنهایی که چشم‌هایشان را به خوبی‌‌ها می‌‌بندند و کوچکترین اتفاق‌ها را از دریچه ی  شک و تردید می‌بینند.

داور خداست

داور خداست

 

 

 

هرگز از حرفهایی که مردم درباره تو می گویند نگران نشو.
هیچگاه کوچکترین توجهی به آن نشان نده.
همیشه فقط به یک چیز فکر کن:
 داور خداست. آیا من در برابر او روسفیدم؟

قبول کن که...

قبول کن که...

 

 

وقتی بودنِ کسی تمام شد باید پذیرفت که تمام شده،
دست و پا زدن فایده ای ندارد، باید بگذاری برود پیِ کار و زندگی‌اش، باید قبول کنی که شبیه خوردن یک نوشیدنی که جایی به انتها می‌رسد، به انتها رسیده.

اگر...

اگر...

اگر به بچه های کار لبخند بزنیم
اگر برای درد دل ها و نارضایتی های پیرزن ها و پیرمردهای توی اتوبوس و مترو گوش باشیم؛

 اگر به فروشنده ها و صندوقدارها سلام دهیم؛
 اگر تراکت های تبلیغاتی را از آدم ها بگیریم و حداقل چند متر دورتر توی سطل آشغال بیندازیم

فرار کن از ....

فرار کن از ....

عمر میگذرد
و من بیش تر میفهمم
که هیچ چیز در دنیا
ارزش گریه کردن را ندارد!
ما آدم ها مدام چیزهایی را که اسمشان را مصیبت و بدبختی میگذاریم

بگذار بروند ...

بگذار بروند ...

بگذار از دنیایت بروند

آن هایی که نقص هایت را دیدند اما محبت هایت را هرگز

بگذار بروند آن هایی که چین و چروک چشم هایت را دیدند اما نگاه پر مهرت را هرگز

بگذار بروند آن هایی که پاسخ عاشقانه هایت را با تحقیر و کنایه دادند

بگذار بروند آن هایی که اعتماد و باور خالصانه ی تورا نادیده گرفتند و قول هایشان را شکستند

فدای سرت ...

فدای سرت ...

ﻓﺪﺍاااااﯼ ﺳﺮﺕ
ﺍﮔﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﺎﻫﺎﺕ ﮐﻨﺎﺭ ﻧﻤﯿﺎﺩ
ﺍﮔﻪ ﮐﺴﯽ ﺣﺮﻓﺘﻮ ﻧﻤﯿﻔﻬﻤﻪ
ﺍﮔﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺎ ﺍﺗﺎﻕ ﺧﻠﻮﺗﺖ ﺩﺭﮔﯿﺮﻩ
ﻓﺪﺍﯼ ﺳﺮﺕ
ﺍﮔﻪ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﺍﻭﻥ ﺟﻮﺭ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﯼ ﻧﻤﯿﺸﻪ
ﺍﮔﻪ ﺩﻟﺖ ﭘﺮﻩ ﻭ ﺩﺳﺘﺖ ﺧﺎﻟﯽ
ﺍﮔﻪ ﺭﻭﺯﺍ ﺣﺴﺮﺕ ﻣﯿﺸﯽ ﻭ ﺷﺒﺎ ﺁﺭﺯﻭ

خوشبختی

خوشبختی

 

 

خوشبختی را نمی توان وام گرفت ..
خوشبختی را نمی توان برای لحظه ای نیز به عاریت خواست ..
خوشبختی را نمی توان دزدید
نمی توان خرید
نمی توان تکدی کرد ..
بر سر سفره ی خوشبختی دیگران، همچو یک مهمان ناخوانده، حریصانه و شکم پرورانه نمی توان نشست ،

لبخند

لبخند

 

 

 

شادبودن حالتی است که به دستور مغز صورت می گیرد ، بطوری که می توانید حتی در مواقعی که تمامی شرایط بر علیه شماست نیز ،لبخند بر لبانتان جاری باشد. این اصل را به یاد داشته باشید که اگر تمامی آسمان را ابر فرا گیرد بازهم می توان روزنه ای به سمت نور و روشنایی در میان آنها یافت.

عسل و مورچه و دنیا

عسل و مورچه و دنیا

 

 

 

قطره عسلی بر زمین افتاد، مورچه ی کوچکی آمد و از آن چشید، اما مزه ی عسل برایش اعجاب انگیز بود،  بر آن شد تا خود را در عسل بیاندازد تا هر چه بیشتر و بیشتر لذت ببرد. مورچه در عسل غوطه ور شد و لذت می برد.

روشنایی

روشنایی

 

 

 

از طریق خشونت قاتلی را می توان به قتل رساند،
ولی "قتل" را نمی توان از بین برد.

از طریق خشونت دروغگو را می توان به قتل رساند ،
ولی "دروغ" را نمی توان از بین برد.

همه رفتن ها ...

همه رفتن ها ...

همه ی آدم ها در زندگی تحمل شان تمام شدنی است
همه ی آدم های خوب و مهربانی که میشناسیم
همان هایی که موقع خوردن یک لیوان چای بین این خیل عظیم نگرانی در دنیا ، تنها نگرانیشان سوختن زبان توست
همان هایی که همیشه حواسشان به آدم هست
همان هایی که تنها زمانی به تو خیره نگاه میکنند که تو حواست به هیچ کجای دنیا نیست

نه تو می مانی و نه ...

نه تو می مانی و نه ...

 

 

 

نه تو می مانی و نه اندوه و نه هیچ یک از مردم این آبادی

عشق، جنون است...

عشق، جنون است...

عشق، جنون است و جنون چیزی جز خرابی و پریشانی "فهمیدن" و "اندیشیدن" نیست. اما دوست داشتن ، در اوج معراج‌اش، از سر حد عقل فراتر می‌رود و فهمیدن و اندیشیدن را نیز از زمین می‌کند و با خود به قله بلند اشراق میبرد.

 

عشق یک خود جوشی ذاتی است...

عشق یک خود جوشی ذاتی است...

عشق جوششی یک جانبه است. به معشوق نمی‌اندیشد که کیست ؟! یک "خود جوشی ذاتی" است ، و از این رو همیشه اشتباه می‌کند و در انتخاب بسختی می‌لغزد و یا همواره یک جانبه می‌ماند و گاه ، میان دو بیگانه ناهمانند، عشقی جرقه می‌زند و چون در تاریکی است و یکدیگر را نمی‌بینند ، پس از انفجار این صاعقه است که در پرتو روشنایی آن، چهره یکدیگر را می‌توانند دید و در اینجاست که گاه، پس از جرقه زدن عشق، عاشق و معشوق که در چهره هم می‌نگرند، احساس می کنند که همدیگر را نمی‌شناسند و بیگانگی و ناآشنایی پی از عشق - که درد کوچکی نیست - فراوان است.

 

عشق با شناسنامه بی‌ارتباط نیست...

عشق با شناسنامه بی‌ارتباط نیست...

عشق با شناسنامه بی‌ارتباط نیست و گذر فصل‌ها و عبور سالها بر آن اثر می‌گذارد، اما دوست داشتن در وَرای سن و زمان و مزاج زندگی می‌کند و بر آشیانه بلندش، روز روزگار را دستی نیست...

 

عشق یک جوشش کور است

عشق یک جوشش کور است

عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی. اما دوست داشتن پیوندی است خودآگاه و از روی بصیرت روشن و زلال.

 

تا زنده ای، نسبت به چیزی که اهلیش کرده ای مسئولی...

تا زنده ای، نسبت به چیزی که اهلیش کرده ای مسئولی...

تو نسبت به گلت مسئولی!
شازده کوچولو گفت:
اهلی کردن یعنی چی؟
روباه گفت:
معلومه

نبض زندگی؛ آدم پیر

نبض زندگی؛ آدم پیر

آدم پیر دوست دارد در خاطره هایش به روزهای جوانی بارگردد، به غریبی می ماند که آرزوی بازگشت به وطن دارد. 

 

نبض زندگی؛ نارگیل

نبض زندگی؛ نارگیل

یک ضرب المثل قدیمی می‌گوید:

میمون پیر دست اش را داخل نارگیل نمی‌کند. 

 

« 1 2 3 4 » صفحه:
هدیه مالی تیم متفکران نوین مالی در شبکه اجتماعی
Web Analytics