تبلیغ شماره 1
بازگشت به پورتال مرکزی

سرگردان در بندر سیدنی است و به پل میان دو بخش شهر می نگرد. در این حین یک استرالیایی به طرفش می آید و از او می خواهد یک آگهی روزنامه را برایش بخواند.

 

 

می گوید: حروفش خیلی ریزند. عینکم را در خانه جا گذاشته ام و نمی توانم بخوانم.

سرگردان هم عینک مطالعه اش را نیاورده و از مرد عذرخواهی می کند.

مرد می گوید: خوب! فکرمی کنم بهتر است آگهی را فراموش کنم. اما میل دارد گفت و گو را ادامه دهد. و می گوید: فقط دید ما دو نفر نیست. دید خدا هم تار است. نه اینکه پیر شده بلکه چون خودش اینطور می خواهد. این طوری وقتی یکی از مقربانش اشتباهی می کند درست نمی بیند. و چون دلش نمی خواهد نادیده قضاوت کند او را می بخشد.

می پرسد: خوب پس کارهای نیک چه می شود؟

استرالیایی می خندد: خوب خدا هیچوقت عینکش را در خانه جا نمی گذارد.

و به راهش ادامه می دهد...

 

پائلو کوئلیو

 

 

ثبت نام و عضویت میز کار

لینک های مفید

 

 

 

samira azodi |   1395/04/02 05:17:09   |
0     0
اگر نمیدانی، از من بپرس.
اگر قبول نداری، با من بحث کن.
اگر دوست نداری، به من بگو.
اما هیچوقت در مورد من یک طرفه به قاضی نرو...
 پاسخ 
دیدگاه کاربران
دیدگاه کاربران

 

 

هدیه مالی تیم متفکران نوین مالی در شبکه اجتماعی
Web Analytics