تبلیغ شماره 1
بازگشت به پورتال مرکزی

مرد تردست وسط میدان می ایستد، سه پرتقال بیرون می اورد و بالا و پایین میاندازد. مردم جمع می شوند و از ظرافت و چابکی حرکاتش به شگفت می آیند. 

 

 

کسی که کنار سرگردان ایستاده می گوید: زندگی کم و بیش همین است.

 

همیشه در هر دستمان پرتقالی داریم و پرتقالی هم در هوا داریم. اما پرتقالی که در هواست خیلی فرق دارد. با توانایی و تجربه بالا انداخته شده اما راه خودش را میرود.

 

ماهم مثل این تردست رویایی را به میان این جهان می اندازیم اما همیشه در اختیار ما نیست. گاهی باید بدانی که چه طور خودت را در دستان خدا رها کنی و از او بخواهی که در زمان مناسب رویایت راه خودش را برود و تحقق یافته دوباره به دستان تو برگردد.

 

پائلو کوئلیو

 

 

ثبت نام و عضویت میز کار

لینک های مفید

 

 

 

مهران بخشی |   1395/04/06 01:07:33   |
3     0
و عجیب است که پس از گذشت یک دقیقه به پزشکی اعتماد می کنیم ، بعد از گذشت چند ساعت به کلاهبرداری ! ، بعد از چند روز به دوستی ، بعد از چند ماه به همکاری ، بعد از چند سال به همسایه ای ... اما بعد از یک عمر به خدا اعتماد نمی کنیم !
 پاسخ 
دیدگاه کاربران
دیدگاه کاربران

 

 

هدیه مالی تیم متفکران نوین مالی در شبکه اجتماعی
Web Analytics